هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و جدایی میگوید و آرزو دارد که معشوق را به فلک برساند. او از درد فراق و عشق بیپاسخ مینالد و بیان میکند که عشق در خونش جاری است. همچنین، از مدعیان عشق میگوید که ادعاهایشان را بر لوح سادهاش نوشتهاند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و عشق بیپاسخ نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
کف خاکی برگ و سازم برهی فشانم او را
کف خاکی برگ و سازم برهی فشانم او را
به امید اینکه روزی بفلک رسانم او را
چه کنم چه چاره گیرم که ز شاخ علم و دانش
ندمیده هیچ خاری که بدل نشانم او را
دهد آتش جدائی شرر مرا نمودی
به همان نفس بمیرم که فرونشانم او را
می عشق و مستی او نرود برون ز خونم
که دل آنچنان ندادم که دگر ستانم او را
تو به لوح سادهٔ من همه مدعا نوشتی
دگر آنچنان ادب کن که غلط نخوانم او را
بحضور تو اگر کس غزلی ز من سراید
چه شود اگر نوازی به همین که دانم او را
به امید اینکه روزی بفلک رسانم او را
چه کنم چه چاره گیرم که ز شاخ علم و دانش
ندمیده هیچ خاری که بدل نشانم او را
دهد آتش جدائی شرر مرا نمودی
به همان نفس بمیرم که فرونشانم او را
می عشق و مستی او نرود برون ز خونم
که دل آنچنان ندادم که دگر ستانم او را
تو به لوح سادهٔ من همه مدعا نوشتی
دگر آنچنان ادب کن که غلط نخوانم او را
بحضور تو اگر کس غزلی ز من سراید
چه شود اگر نوازی به همین که دانم او را
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بده آندل که مستی های او از بادهٔ خویش است
گوهر بعدی:این دل که مرا دادی لبریز یقین بادا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.