هوش مصنوعی: متن بالا یک شعر عرفانی است که در آن مرد عارف با بستن گفتگو و مستی از عالم جدا می‌شود. ذوق و شوق او را از دست می‌رود و در وجودش نیرنگ شهود ظاهر می‌شود. در ادامه، توصیفی از حضور و عدم حضور عارف، زیبایی‌های طبیعت و تأثیرات روحانی آن بر شاعر ارائه می‌شود. شاعر از دانای راز می‌پرسد و پاسخ می‌شنود که این پیکرها زاده اندیشهٔ یزدان هستند و همچون او غریبند. در پایان، تأثیرات روحانی و هنری این تجربه‌ها بر شاعر بیان می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

جلوهٔ سروش

مرد عارف گفتگو را در ببست
مست خود گردید و از عالم گسست

ذوق و شوق او را ز دست او ربود
در وجود آمد ز نیرنگ شهود

با حضورش ذره ها مانند طور
بی حضور او نه نور و نی ظهور

نازنینی در طلسم آن شبی
آن شبی بی کوکبی را کوکبی

سنبلستان دو زلفش تا کمر
تاب گیر از طلعتش کوه و کمر

غرق اندر جلوهٔ مستانه ئی
خوش سرود آن مست بی پیمانه ئی

پیش او گردنده فانوس خیال
ذوفنون مثل سپهر دیر سال

اندر آن فانوس پیکر رنگ رنگ
شکره بر گنجشک و بر آهو پلنگ

من به رومی گفتم ای دانای راز
بر رفیق کم نظر بگشای راز

گفت «این پیکر چو سیم تابناک
زاد در اندیشهٔ یزدان پاک

باز بیتابانه از ذوق نمود
در شبستان وجود امید فرود

همچو ما آواره و غربت نصیب
تو غریبی ، من غریبم ، او غریب

شأن او جبریلی و نامش سروش
می برد از هوش و می آرد بهوش

غنچهٔ ما را گشود از شبنمش
مرده آتش ، زنده از سوز دمش

زخمهٔ شاعر به ساز دل ازوست
چاکها در پردهٔ محمل ازوست

دیده ام در نغمهٔ او عالمی
آتشی گیر از نوای او دمی»
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نه تا سخن از عارف هندی
گوهر بعدی:نوای سروش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.