هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از یکنواختی و رکود در جامعه انتقاد می‌کند و بیان می‌کند که همه چیز از جمله مسجد، مکتب و میخانه بی‌ثمر شده‌اند. او از نبود معانی تازه و اصیل شکایت دارد و مردم را بی‌حرارت و بی‌هدف توصیف می‌کند. شاعر تأکید می‌کند که مشکل اصلی نه گذر زمان، بلکه بی‌هدفی و تنهایی افراد است.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم انتزاعی و انتقادهای اجتماعی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی مفاهیم عرفانی و فلسفی موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل زنده رود

این گل و لاله تو گوئی که مقیم اند همه
راه پیما صفت موج نسیم اند همه

معنی تازه که جوئیم و نیابیم کجاست
مسجد و مکتب و میخانه عقیم اند همه

حرفی از خویشتن آموز و در آن حرف بسوز
که درین خانقه بی سوز کلیم اند همه

از صفا کوشی این تکیه نشینان کم گوی
موی ژولیده و ناشسته گلیم اند همه

چه حرمها که درون حرمی ساخته اند
اهل توحید یک اندیش و دو نیم اند همه

مشکل این نیست که بزم از سر هنگامه گذشت
مشکل این است که بی نقل و ندیم اند همه
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:پیغام افغانی با ملت روسیه
گوهر بعدی:فلک زهره
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.