هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات انسانی در برابر سرنوشت و تقدیر است. شاعر از اتحاد و همبستگی سخن میگوید اما در عین حال از مهجوریت و دوری از اصل خود شکایت دارد. او به ضعف انسان در برابر جهل و ناتوانی اشاره میکند، اما در عین حال از غرور و عجز انسان نیز سخن میگوید. شاعر به حکم قضا و اختیار محدود انسان اشاره کرده و در نهایت، عشق و بندگی را راهی برای رهایی میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تقدیر، اختیار، و عشق ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۶
باکمال اتحاد ازوصل مهجوریم ما
همچو ساغر می بهلب داریم و مخموریم ما
پرتو خورشید جز در خاک نتوان یافتن
یکزمین و آسمان از اصل خود دوریمما
درتجلی سوختیم وچشم بینش وا نشد
سخت پابرخاست جهل مامگرطوریم ما
با وجود ناتوانی سر بهگردون سودهایم
چون مه سرخط عجزیم ومغروریم ما
تهمت حکم قضا را چاره نتوان یافتن
اختیار از ماست چندانیکه مجبوریم ما
مفت ساز بندگیگر غفلت وگر آگهی
پیش نتوان برد جزکاریکه مأموریم ما
بحر در آغوش و موج ما همان محوکنار
کارها با عشق بیپرواست معذوریم ما
همچو ساغر می بهلب داریم و مخموریم ما
پرتو خورشید جز در خاک نتوان یافتن
یکزمین و آسمان از اصل خود دوریمما
درتجلی سوختیم وچشم بینش وا نشد
سخت پابرخاست جهل مامگرطوریم ما
با وجود ناتوانی سر بهگردون سودهایم
چون مه سرخط عجزیم ومغروریم ما
تهمت حکم قضا را چاره نتوان یافتن
اختیار از ماست چندانیکه مجبوریم ما
مفت ساز بندگیگر غفلت وگر آگهی
پیش نتوان برد جزکاریکه مأموریم ما
بحر در آغوش و موج ما همان محوکنار
کارها با عشق بیپرواست معذوریم ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.