هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با زبانی پیچیده و پر از استعاره، به موضوعاتی مانند ناامیدی، عشق، زندگی و رنج‌های بشری می‌پردازد. شاعر از ناتوانی در رسیدن به آرزوها، بی‌ثباتی زندگی و تلاش بی‌حاصل برای یافتن آرامش سخن می‌گوید. تصاویری مانند دریا، قفس، موج و شرر به‌کار رفته‌اند تا احساسات عمیق و گاه متناقض انسان را بیان کنند.
رده سنی: 18+ این شعر به‌دلیل استفاده از زبان پیچیده، استعاره‌های عمیق و مفاهیم فلسفی، برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مخاطب جوان‌تر ممکن است در فهم لایه‌های معنایی آن با مشکل مواجه شود.

غزل شمارهٔ ۴۳۲

شوق تا گرم عنان نیست فسردن برجاست
گر به راحت نزند ساحل ما هم دریاست

راحتی در قفس وضع‌ کدورت داریم
رنگ مژگان به هم آوردن آیبنهٔ ماست

چشم‌حاصل چه ‌توان داشت ‌که در مزرع عمر
چون شرر دانه‌فشانی همه بر روی هواست

زندگی نیست متاعی که به تمکین ارزد
کاروان نفس ما همه جا هرزه‌دراست

دست گل دامن بویی نتوانست گرفت
رفت‌ گیرایی از آن پنجه ‌که در بند حناست

همه واماندهٔ عجزیم اگر کار افتد
نفس سوخته ابنحا زره زبر قباست

تا سرکوی تویارب‌که شود رهبر من
ناله خار قدمی دارد و اشک آبله‌پاست

ساحلی‌کوکه دهم عرض خودآراییها
هر کجا گوهر من جلوه فروشد دریاست

چاره‌اندیشی‌ام از فیض الم محرومی‌ست
فکر بی‌دردی اگر ره نزند درد دواست

همه جا گمشدگان آینهٔ راز همند
من ز خود رفته‌ام وقرعه به نام عنقاست

نغمهٔ انجمن یأس به شوخی نزند
سودن دست ندامت‌زدگان نرم صداست

بیدل از باده‌کشان وحشی عشرت نرمد
دام مرغان طرب رشتهٔ موج صهباست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.