هوش مصنوعی: این متن به زیبایی‌های پنهان در سکوت و آشفتگی می‌پردازد و نشان می‌دهد که حتی در خموشی و تنهایی نیز نشانه‌هایی از زندگی و جمعیت وجود دارد. شاعر از عناصری مانند غنچه، زلف، گور، و شعله برای بیان مفاهیم عمیق استفاده کرده و تأکید می‌کند که گاهی آشفتگی و پریشانی نیز بخشی از نظم و زیبایی زندگی است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۵۶

در خموشی یک قلم آوازهٔ جمعیت است
غنچه را پاس نفس شیرازهٔ جمعیت است

لذت آسودگی آشفتگان دانند و بس
زلف را هر حلقه در خمیازهٔ جمعیت است

جبر به مردن منزل آرام نتوان یافتن
گور اگر لب واکند دروازهٔ جمعیت است

همچوگردابم در این دریای توفان اعتبار
عمرها شدگوش برآوازهٔ جمعیت است

سوختن خاکسترآراگشت مفت عافیت
شعلهٔ ما را نوید تازهٔ جمعیت است

گل بقدر غنچه‌گردیدن پریشان می‌شود
تفرقه آیینهٔ اندازهٔ جمعیت است

خاکساریهای بیدل در پریشان مشربی
شاهد آشفتگی را غازهٔ جمعیت است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.