هوش مصنوعی: این متن شعری است که از طبیعت و عناصر آن مانند غنچه، گل، بهار و رنگ‌ها برای بیان مفاهیم عمیق انسانی مانند عشق، غم، شرم، ننگ و تحیر استفاده می‌کند. شاعر با بهره‌گیری از تصاویر طبیعی و استعاره‌های زیبا، حالات درونی انسان و تناقضات زندگی را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰۹

دلم چو غنچه در آغوش ‌‌عافیت تنگ است
ز خواب ناز سرم چون‌گهر ته سنگ است

نمی‌توان طرف خوب و زشت عالم بود
خوشا طبیعت آیینه‌ای که در زنگ است

به هستی از اثر نیستی مشو غافل
بهار حادثه یکسر شکستن رنگ است

اگر تو پای به دامن‌کشیده‌ای خوش باش
که غنچه را نفس آرمیده در چنگ است

به این دو روزه‌، نمودی‌که در جهان داربم
نشان ما عرق شرم و نام من ننگ است

ز غنچه خسبی اوراق گل توان دانست
که جای‌خواب فراغت درین چمن تنگ است

بهار کرد خطت مفت جلوه‌، شوخی ناز
طراوت رگ‌ گل دام عشرت رنگ است

به وادیی که تحیر دلیل مقصد ماست
ز اشک تا به چکیدن هزار فرسنگ است

نزاکت خط شوخ تو در نظر داربم
به ‌چشم ما رگ ‌گل‌ یک قلم رگ سنگ است

چو گفتگو به میان آمد آشتی برخاست
میان کام و زبان نیز در سخن جنگ است

غبار الفت اسباب دام غفلت ماست
تصور مژه بر صافی نگه زنگ است

زحرف زهد به میخانه دم مزن بیدل
که تار سبحه درین بزم خارج آهنگ است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.