هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق عاشقانه، ناامیدی، حسرت و تأملات فلسفی درباره زندگی و هستی است. شاعر از بی‌زبانی عاشق، ناتوانی‌ها، حیرانی در هستی و جنون دنیا سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، استفاده از استعاره‌های پیچیده و نگاه انتقادی به اجتماع، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این محتوا مناسب افرادی است که از بلوغ فکری و تجربه کافی برای درک مضامین پیچیده برخوردارند.

غزل شمارهٔ ۶۱۷

باز درس خاشاکم سطر شعله خوانیهاست
صفحه میزنم آتش عذر پرفشانیهاست

کیست ضبط خودداری تا کشد عنان من
خون بسمل شوقم ساز من روانیهاست

بی زبانی عاشق ترجمان نمی خواهد
تا شکست رنگی هست عرض ناتوانیهاست

روز کلفت حسرت شام داغ نومیدی
صبحم آن و شامم این طرفه زندگانیهاست

برگ عشرت هستی غیررقص بسمل چیست
رنگ و بوی این گلشن جمله پرفشانیهاست

چسم و کوه در دامان عمر و یکقلم جولان
با چنین گرانخیزی خوش سبک عیانیهاست

به که از فنای خود صندلی بدست آریم
ورنه دور هستی را نشه سرگرانیهاست

هر طرف گذر کردیم هم بخود سفر کردیم
ای محیط حیرانی این چه بیکرانیهاست

گوش کر مهیا کن نغمه جز خموشی نیست
بی نگه تماشا کن جلوه بی نشانیهاست

آه بی پر و بالیم اشک عجز تمثالیم
سر بخاک میمالیم سعی ناتوانیهاست

ساز با شکست دل یار ازین نوا غافل
به که پیش خود نالیم ناله بی زبانیهاست

مایه خرد «بیدل» منشاء فضولی نیست
خودفروشی عالم از جنون دکانیهاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.