هوش مصنوعی: درویشی از خانه دوستی گلیمی دزدید و حاکم دستور قطع دستش را داد. صاحب گلیم شفاعت کرد، اما حاکم نپذیرفت. درویش استدلال کرد که دزدی از اموال وقف (که متعلق به فقراست) مجازات قطع دست ندارد. حاکم پذیرفت و سپس درویش را به خاطر انتخاب محل دزدی (خانه دوست) ملامت کرد. درویش پاسخ داد که در سختی باید به دوستان پناه برد، نه دشمنان.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم اخلاقی و عرفانی نسبتاً پیچیده است و درک کامل آن نیاز به درک نسبی از مفاهیم شرعی (مثل وقف و حد دزدی) و همچنین تمثیل‌های ادبی دارد. همچنین ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

حکایت شمارهٔ ۱۴

درویشی را ضرورتی پیش آمد گلیمی از خانه یاری بدزدید حاکم فرمود که دستش بدر کنند صاحب گلیم شفاعت کرد که من او را بحل کردم گفتا به شفاعت تو حدّ شرع فرو نگذارم
گفت آنچه فرمودی راست گفتی ولیکن هر که از مال وقف چیزی بدزدد قطعش لازم نیاید
و الفقیرُ لا یَمْلِکُ
هر چه درویشان راست وقف محتاجان است حاکم دست از و بداشت و ملامت کردن گرفت که جهان بر تو تنگ آمده بود که دزدی نکردی الاّ از خانه چنین یاری گفت ای خداوند نشنیده ای که گویند
خانه دوستان بروب و در دشمنان مکوب

چون به سختی در بمانی تن به عجز اندر مده
دشمنان را پوست بر کن دوستان را پوستین
تعداد ابیات: ۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.