هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق و وابستگی شدید خود به معشوق را بیان می‌کند. او از دوری از معشوق رنج می‌برد و معتقد است که تنها با یاد او آرامش می‌یابد. شاعر از معشوق به عنوان منبع نور و شفابخش یاد می‌کند و حتی در سختی‌ها و تاریکی‌ها، امیدوار است که با یاد او نجات یابد. او خود را ستاره‌ای می‌داند که با نور معشوق درخشش می‌یابد و دیگران از این نور شاد می‌شوند. شاعر همچنین اشاره می‌کند که معشوق او را مخمور و مستور نگه می‌دارد تا از آسیب‌ها در امان بماند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۵۱۳

اگر سَرمَست اگر مَخْمور باشم
مَهِل کَزْ مَجْلِسِ تو دور باشم

رُخَم از قبله جانْ نور گیرد
چو با یادِ تو اَنْدَر گور باشم

قَرارم کِی بُوَد خود در تَکِ گور
چو بر دَمگاهِ نَفْخِ صور باشم؟

صد اَفْسَنْتین و داروهایِ نافِع
تویی جان را چو من رَنْجور باشم

شَوَم شیرین زِ لُطفِ گوهرِ تو
اگر چون بَحْر تَلْخ و شور باشم

اگر غَم هَمچو شبْ عالَم بگیرد
بَرآ ای صبح تا مَنْصور باشم

تویی روز و مَنَم اِسْتاره روز
عَجَب نَبْوَد اگر مَشْهور باشم

به من شادند جُمله‌یْ روزجویان
چو پیش آهنگِ چونْ تو نور باشم

مرا مَخْمور می‌داری نه از بُخْل
ولی تا ساکِن و مَسْتور باشم

بدان مَسْتور می‌داری چو حوتَم
که تا از عَقربَتْ مَهْجور باشم

چه غم دارم زِ نیشِ عَقرب ای ماه؟
چو غَرقِ شَهْد چون زنبور باشم

خَمُش کردم وَلیکِن عشق خواهد
که پیشِ زَخْمه‌‌‌‌اش طُنْبور باشم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.