هوش مصنوعی: شاعر در این متن از گذر عمر و از دست دادن جوانی، زیبایی و نیرو شکایت می‌کند. او از اسارت در چرخه زندگی و وابستگی به مال و خانواده می‌نالد و از ترس مرگ و بیهودگی زندگی سخن می‌گوید. در پایان، مخاطب را از دلبستگی به مال و آرزوها برحذر می‌دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی درباره زندگی، مرگ و گذر زمان است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، لحن آن غمگین و اندوه‌بار است و ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

پنجاه سالگی شاعر

به سیصد و چهل یک رسید نوبت سال
چهارشنبه و سه روز باقی از شوال

بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم
سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال

ستوروار بدین سان گذاشتم همه عمر
که بَرده گشتهٔ فرزندم و اسیر عیال

به کف چه دارم از این پنجَه شمرده تمام
شمارنامهٔ با صدهزار گونه وبال

من این شمار آخر چگونه فصل کنم
که ابتداش دروغ است و انتهاش مُحال

درم خریدهٔ آزم ، ستم رسیدهٔ حرص
نشانهٔ حَدَثانم ، شکار ذلّ سؤال

دریغ فر جوانی ، دریغ عمر لطیف
دریغ صورت نیکو ، دریغ حسن و جمال !

کجا شد آن همه خوبی ، کجا شد آن همه عشق ؟
کجا شد آن همه نیرو ، کجا شد آن همه حال ؟

سرم به گونهٔ شیر است و دل به گونهٔ قیر
رخم به گونهٔ نیل است و تن به گونهٔ نال

نهیب مرگ بلرزاندم همی شب و روز
چو کودکان بدآموز را نهیب دوال

گذاشتیم و گذشتیم و بودنی همه بود
شدیم و شد سخن ما فسانهٔ اطفال

ایا کسایی ، پنجاه بر تو پَنجه گذاشت
بکند بال تو را زخم پنجه و چنگال

تو گر به مال و اَمَل بیش از این نداری میل
جدا شو از امل و گوش ِ وقت ِ خویش بمال
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:طلب ِ جام
گوهر بعدی:شکفتن لاله و قدح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.