هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه، ناامیدی و دردهای روحی می‌پردازد. شاعر از عشق، رنج‌های ناشی از آن، و ناکامی‌های زندگی سخن می‌گوید و از استعاره‌های زیبایی مانند اشک، غنچه، و شمع برای انتقال مفاهیم عاطفی استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و نمادها نیاز به درک ادبی بالاتری دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۶۳۵

فسون وهم چه مقدار رهزن افتادست
که ذر بر تو مراکار با من افتادست

کجا روم ‌که چو اشکم ز سعی بخت نگون
به پیش پا همه از پا فتادن افتادست

چو غنچه محرم زانوی دل شو و دریاب
که در طلسم‌گریبان چه دامن افتادست

چرا جنون نکند فطرت از تصور من
که عمرهاست نگاه تو بر من افتادست

به غیر سوختن از عشق نیست جان بردن
بت آتشی به قفای برهمن افتادست

صدای‌ کوه به این نغمه ‌گوش می‌مالد
که سنگ و خشت همه در فلاخن افتادست

نه نخل دانم و نی‌گلبن اینقدر دانم
که راه نشو و نماها به‌گلخن افتادست

در احتیاج نم جبهه می‌دهد آواز
که آب شو، ‌گرت آتش به خرمن افتادست

تلاش نقش نگین می‌رسد به قبر آخر
به دوش دل ز جهان بارکندن افتادست

شرر نی‌ام‌ که‌ کنم‌ کار خود به خنده تمام
چو شمع تا به سحر سر به‌گردن افتادست

بهار رنگ ندارد گل دگر بیدل
در آب چشمهٔ ادراک روغن افتادست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.