هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، احساس تنهایی، ناامیدی و پوچی را در زندگی بیان می‌کند. شاعر از نبود همراه و رفیق در این دنیا شکایت دارد و عقل و عشق را ناتوان از درک حقیقت می‌داند. او به گذرا بودن زندگی و بی‌ثمری امیدها اشاره می‌کند و در نهایت، تنها مرگ را راه رهایی می‌پندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربهٔ زندگی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان بالای 16 سال یافت می‌شود. همچنین، مضامین اندوهگین و ناامیدانهٔ شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۷۹۷

فریاد که در عالم تحقیق‌ کسی نیست
یک خانهٔ عنقاست ‌که آنجا مگسی نیست

با عقل چه جوشیم‌که جز وهم ندارد
از عشق چه لافیم که بیش از هوسی نیست

گر دل بتپد غیر نفس‌ کیست رفیقش
ور چشم پرّد جز مژه امید خسی نیست

حیرت ز رفیقان سفرکرده چه جوید
دیدیم‌ که رفتند و صدای جرسی نیست

بر وعده دیدار که فرداست حسابش
امروز چه نالیم نفس همنفسی نیست

ای کاش دمی چند گرفتار توان زیست
اما چه توان کرد که دام و قفسی نیست

بر بیکسی‌ کاغذ آتش زده رحمی
کاین قافله را غیر عدم پیش و پسی نیست

چون شمع به امید فنا چند توان سوخت
ای باد سحر غیر تو فریادرسی نیست

بیدل الم و عیش خیالات تعین
تا چشم‌گشایی ‌که ‌گذشته‌ست و بسی نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.