هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عجز و شوق عاشق در برابر معشوق سخن می‌گوید. شاعر از جدایی و درد فراق می‌نالد و از خیالات و آرزوهایش در غیاب معشوق می‌گوید. تصاویر شعری مانند گلستان، آیینه، و گردباد به عمق احساسات و حالات درونی شاعر اشاره دارند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۱۸

دوش در راه خیالت عجز شوق آهنگ داشت
سعی‌ جولانی که‌ نازشها به پای لنگ داشت

دل به ذوقِ جلوه‌ات با عالمی کرد‌ه‌ست صلح
ورنه ‌این شخص‌ جنون ‌با سایهٔ ‌خود جنگ داشت

در گلستانی ‌که حیرت فرش جولان تو بود
چشم هر برگ گل آشوب از غبار رنگ داشت

بی‌تو از هر قطره اشکم ریخت رنگ ناله‌ای
آرزو در پردهٔ چشمم عجب آهنگ داشت

اینهمه دام خیالاتی که بر هم چیده‌ایم
نیست جرم ما و تو معجون هستی بنگ داشت

جور گردون هم نکرد اصلاح سختیهای دل
آسیا زین دانه‌ گویی زیر دندان سنگ داشت

با همه شور هوس بی‌حس‌تر از آیینه‌ایم
حیرت آن جلوه ما را اینقدرها دنگ داشت

خامشیهایش هجوم آباد چندین شور بود
رنگ ناگردانده تو‌‌فان‌کاری نیرنگ داشت

دل شکستم شور توفان هوسها آرمید
شیشهٔ‌ناخورده بر سنگ‌انجمن‌را تنگ داشت

عمر همچون سایه در اندیشهٔ غفلت‌گذشت
تا نمودی داشتم آیینهٔ من زنگ داشت

پایهٔ تعظیم ما را گردباد آیینه است
هرکه دامن از بساط خاک چید اورنگ داشت

شب‌که حسنش بود بپدل غارت‌اندیش بهار
غنچه تا بیدار گشتن دامنی در چنگ داشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.