هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حسرت، ناتوانی، و اندوه شاعر از شرایط زندگی و محدودیت‌های وجودی است. شاعر از دردهای درونی، ناامیدی، و احساس زندانی بودن در دنیا سخن می‌گوید. او به ناتوانی انسان در برابر تقدیر و مرگ اشاره می‌کند و آرزوهای بی‌ثمر را به تصویر می‌کشد. همچنین، از ندامت و پشیمانی ناشی از شکست‌های عاطفی و وجودی صحبت می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، همراه با مضامین پیچیده‌ای مانند مرگ، تقدیر، و ناامیدی، برای درک و ارتباط بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. بنابراین، این متن برای مخاطبان جوان و بزرگسال مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۹۳۵

حسرتی در دل از آن لاله قبا می‌پیچد
که چودستار چمن بر سر ما می‌پیچد

نبض هستی چقدرگرم تپش پیمایی‌ست
موی آتش زده بر خویش چها می‌پیچد

تا نفس هست حباب من و جولان هوس
نیست آرام سری را که هوا می‌پیچد

چه زمین و چه فلک ‌گوشهٔ زندان دل است
ششجهت ‌کلفت این تنگ فضا می‌پیچد

نالهٔ ما به چه تدبیر تواند برخاست
همچو نی صد گره اینجا به عصا می‌پیچد

ناتوانی ‌که به جز مرگ ندارد سپری
به چه امید سر از تیغ قضا می‌پیچد

استخوان‌بندی اوهام ز بس بی‌مغز است
آرزوها هـمه بر بال هـما می‌پیچد

صورخیزست ندامت ز شکست دل ما
که بساط دو جهان را به صدا می‌پیچد

عبرت مرگ کسان سلسلهٔ خجلت ماست
رشته از هرکه شود باز به مـا می‌پیچد

قدرت افسانهٔ ابرام نخواهد بیدل
نفس ازبی‌اثریها به دعا می‌پیچد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.