هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، به بیان احساسات عمیق و دردهای روحی می‌پردازد. شاعر از عشق، حسرت، تنهایی و رنج‌هایش سخن می‌گوید و از نیرنگ‌های دنیا و ناپایداری آن هشدار می‌دهد. تصاویر شاعرانه‌ای مانند شمع، گلزار، قفس و طایر به کار رفته‌اند تا احساسات پیچیده را منتقل کنند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند حسرت و تنهایی نیاز به درک بالاتری از زندگی و احساسات دارند.

غزل شمارهٔ ۹۷۷

گهی بر سر،‌ گهی در دل‌،‌ گهی در دیده جا دارد
غبار راه جولان تو با من‌ کارها دارد

چو شمع از کشتنم پنهان نشد داغ تمنّایت
به بزم حسرتم ساز خموشی هم صدا دارد

مباد آفت تماشاخانهٔ گلزار حسرت را
که آنجا رنگهای رفته هم رو بر قفا دارد

در این‌ وادی ‌که قطع‌ الفت است اسباب جمعیّت
بنالد بیکسی بر هر که چشم از آشنا دارد

که می‌گوید به آن صیاد پیغام‌گرفتاران
قفس بر طایر ما گرنه راه ناله وادارد

به این آوارگیها گردباد دشت توحیدم
بنای من به ‌گرد خوبش ‌گردیدن به پا دارد

خیالی می‌کند شوخی‌کدام اظهار وکو هستی
هنوز این نقشها در خامهٔ‌ نقاش جا دارد

شرر در سنگ می‌رقصد، می ‌اندر تاک می‌جوشد
تحیّر رشتهٔ سازست و خاموشی صدا دارد

بهار انجمن وحشی‌ست از فرصت مشو غافل
که عشرت در شکفتنهای ‌گل آواز پا دارد

به انداز تغافل پیش باید برد سودایی
که جنس جلوه عریان است و چشم ما حیا دارد

حذر کن از تماشاگاه نیرنگ جهان بیدل
تو طبع نازکی داری و این ‌گلشن هوا دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.