هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، غم و اندوه عاشقانه، ناکامی‌های زندگی، و بی‌خبری از رازهای جهان را به تصویر می‌کشد. شاعر از جفا، یأس، و رنج‌های عشق سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند فنا، بی‌نیازی، و حقیقت وجودی انسان اشاره می‌کند. در نهایت، شعر به عشق الهی و عرفان نیز پرداخته و از شرمندگی در محشر یاد می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، همراه با مضامین پیچیده‌ای مانند مرگ، حیا در محشر، و ناامیدی، درک آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این شعر更适合 افرادی که تجربه‌های زندگی بیشتری داشته و می‌توانند با لایه‌های معنایی آن ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۹۸۶

مگو دل از غم و صبر از جفا خبر دارد
سر بریده ز تیغش جدا خبر دارد

چه آرزو که به ناکامی از جهان نگذشت
ز یاس پرس ‌کزین ماجرا خبر دارد

نگار دست بتان بی‌لباس ماتم نیست
مگر ز خون شهیدان حنا خبر دارد

فضولی من و تو در جهان یکتایی
دلیل بیخبریهاست تا خبر دارد

در این هوسکده‌ گر ذوق‌ گردن‌افرازیست
سری برآر که از پیش پا خبر دارد

تمیز خشک و تر آثار بی‌نیازی نیست
گداست آنکه ز بخل و سخا خبر دارد

پیام عالم امواج می‌برد به محیط
تپیدنی‌ که ز پهلوی ما خبر دارد

غرور و عجز طبیعی است چرخ تا دل خاک
نه دانه مجرم و نی آسیا خبر دارد

به‌ پیش خویش بنالید و لاف عشق زنید
گل از ترانهٔ بلبل‌کجا خبر دارد

مباد در صف محشر عرق به جوش آیم
که از تباهی‌کارم حیا خبر دارد

از این فسانه که بی‌او نمرده‌ام بیدل
قیامت است گر آن دلربا خبر دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.