۳۲۵ بار خوانده شده
بینمک از نمک غیر توهم دارد
لب بام است که اظهار تکلم دارد
جای اشک از مژهٔ تیغ حیا جوهر ریخت
چقدر حسرت زخم تو تبسم دارد
بیتو اظهار اثر خجلت معدومی ماست
قطرهٔ دور ز دریا چه تلاطم دارد
زاهد از گنبد دستار به خود مینازد
نکنی عیب که خر فخر به توقم دارد
گر به دادت نرسد شور قیامت ستم است
درد هستی است که فریاد تظلم دارد
فیض خورشید به عالم ز کواکب نرسد
شیشهٔ تنگ کجا حوصلهٔ خم دارد
مفت غواص تاملگهرمعنی بکر
دفتر بیدل ما خصلت قلزم دارد
بیدل از فیض قناعت چمن عافیت است
تکیه عمریستکه بر بستر قاقم دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
لب بام است که اظهار تکلم دارد
جای اشک از مژهٔ تیغ حیا جوهر ریخت
چقدر حسرت زخم تو تبسم دارد
بیتو اظهار اثر خجلت معدومی ماست
قطرهٔ دور ز دریا چه تلاطم دارد
زاهد از گنبد دستار به خود مینازد
نکنی عیب که خر فخر به توقم دارد
گر به دادت نرسد شور قیامت ستم است
درد هستی است که فریاد تظلم دارد
فیض خورشید به عالم ز کواکب نرسد
شیشهٔ تنگ کجا حوصلهٔ خم دارد
مفت غواص تاملگهرمعنی بکر
دفتر بیدل ما خصلت قلزم دارد
بیدل از فیض قناعت چمن عافیت است
تکیه عمریستکه بر بستر قاقم دارد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.