هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ ناپایداری زندگی، رنج‌های درونی و بی‌توجهی جهان به دردهای انسان است. شاعر از غم، تنهایی و بی‌قراری خود می‌گوید و به مفاهیمی مانند عجز، عبرت و حیرت اشاره می‌کند. او جهان را بی‌ثبات و گذرا می‌داند و احساس می‌کند که هیچ‌کس دردهایش را درک نمی‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و نگاه انتزاعی به زندگی نیاز به بلوغ فکری دارد تا بتوان با آن ارتباط برقرار کرد.

غزل شمارهٔ ۱۰۱۴

نشئهٔ یأسم غم خمار ندارد
دامن افشانده‌ام غبار ندارد

نیست‌حوادث شکست پایهٔ عجزم
آبله از خاکمال عار ندارد

شبنم طاقت فروش گلشن اشکم
آب در آیینه‌ام قرار ندارد

پیش که نالم ز دور باش تحیر
جلوه در آغوش و دیده بار ندارد

عبرت و سیر سواد نسخهٔ هستی
نقش دگر لوح این مزار ندارد

شوخی نشو و نمای شمع‌ گدازست
مزرع ما جز خود آبیار ندارد

کینه به سیلاب ده زنرمی طینت
سنگ چو شد مومیا شرار ندارد

هرچه‌توان‌دید مفت‌چشم تماشاست
حیرت ما داغ نور و نار ندارد

کیست برون تازد از غبار توهم
عرصهٔ شطرنج ما سوار ندارد

نی شرر اظهارم و نی ذره‌فروشم
هیچکسی‌های من شمار ندارد

خواه به بادم دهند خواه به آتش
خاک من از هیچکس غبار ندارد

چند کنم فکر آب دیدهٔ بیدل
قطرهٔ این بحر هم کنار ندارد
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.