هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر ناامیدی و یأس شاعر از دنیا و زندگی است. او از بی‌وفایی دنیا، ناکامی‌ها و رنج‌هایش می‌نالد و به عدم (نیستی) پناه می‌برد. شاعر از شرمساری و خجلت خود سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که ای کاش بخت سیاهش تغییر کند. او همچنین به ناپایداری زندگی و بازی‌های سرنوشت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، همراه با مضامین یأس و ناامیدی، برای درک و تجربه‌ی بهتر، به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از واژگان و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۱۱

ز دنیا چه‌گیرد اگر مردگیرد
مگر دامن همت فردگیرد

خجل می‌روم از زیانگاه هستی
عدم تا چه از من ره‌آوردگیرد

عرق دارد آیینه از شرم رنگم
بگو تا گلاب از گل زرد گیرد

تن‌آسان اقبال بخت سیاهم
حیا بایدم سایه‌ پرورد گیرد

عبث لطمه‌فرسای موت و حیاتم
فلک تاکی‌ام مهرهٔ نردگیرد

شب قانعان از سحر می‌هراسد
مبادا سواد وفا گرد گیرد

به خاکم فرو برد امدادگردون
کم ازپاست دستی‌که نامردگیرد

ز بس یأس در هم شکسته‌ست رنگم
گر آیینه‌گیرم دلم دردگیرد

ازبن باغ عبرت نجوشید بیدل
دماغی ‌که بوی دل سرد گیرد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.