هوش مصنوعی:
این متن شعری است که بهار و زیباییهای طبیعت را توصیف میکند. در آن از گلها، مرغان، باد صبحگاهی و دیگر عناصر طبیعی با زبانی شاعرانه و پراحساس یاد شده است. همچنین در بخشی از شعر، مدح و ستایشی از یک شاه یا حاکم با القاب و صفات بلندپایه به چشم میخورد.
رده سنی:
15+
این شعر به دلیل استفاده از زبان ادبی پیچیده، استعارهها و تشبیهات غنی، و همچنین مفاهیم انتزاعی مانند عشق، هجران و مدح، برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب است که توانایی درک و تحلیل متون ادبی را دارند. کودکان ممکن است در فهم عمیق این شعر با مشکل مواجه شوند.
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۱ - مطلع ثانی
مژده که شد در چمن رایت گل آشکار
مژده که سر زد سمن از دمن و مرغزار
وجد کنان شاخ گل از اثر باد صبح
رقص کنان سرو ناز بر طرف جویبار
لاله به کف جام می گشته مهیای عشق
گر چه ز نقصان عمر هست به دل داغدار
گوش فراداده گل تا به چمن بشنود
از دهن عندلیب شرح غم بیشمار
زان به زبان فصیح کرده روایات شوق
قصه ز هجران گل شکوه ز بیداد خار
وقت سحر گشت باز دیدهٔ نرگس ز خواب
تاکه صبوحی زند از پی دفع خمار
غنچه گشاید دهن تا که ز پستان ابر
از قطرات مطر شیر خورد طفلوار
باد به رخسار باغ غالیهسایی کند
زلف سمن را دهد نفحهٔ مشک تتار
چهر ریاحین رود در عرق از آفتاب
مِروَحه زانرو دهد باد به دست چنار
لاله به سان صدف ابر در او چون گهر
شاخ شود بارور باد شود مشکبار
سوسن از آن رو شدست شهره به آزادگی
کز دل و جان میکند مدح شه کامگار
شاه بهادر لقب میر سکندر نسب
داور دارا حسب هرمز کسری شعار
بهمن جم احتشام کاوست حسن شه به نام
مهر سپهرش غلام عقد نجومش نثار
آنکه به ایوان بزم آمده جمشید عزم
وانکه به میدان رزم هست چو سام سوار
شعلهٔ تیغش در آب گر فکند عکس خویش
زآب چو آتش جهد جای ترشح شرار
مژده که سر زد سمن از دمن و مرغزار
وجد کنان شاخ گل از اثر باد صبح
رقص کنان سرو ناز بر طرف جویبار
لاله به کف جام می گشته مهیای عشق
گر چه ز نقصان عمر هست به دل داغدار
گوش فراداده گل تا به چمن بشنود
از دهن عندلیب شرح غم بیشمار
زان به زبان فصیح کرده روایات شوق
قصه ز هجران گل شکوه ز بیداد خار
وقت سحر گشت باز دیدهٔ نرگس ز خواب
تاکه صبوحی زند از پی دفع خمار
غنچه گشاید دهن تا که ز پستان ابر
از قطرات مطر شیر خورد طفلوار
باد به رخسار باغ غالیهسایی کند
زلف سمن را دهد نفحهٔ مشک تتار
چهر ریاحین رود در عرق از آفتاب
مِروَحه زانرو دهد باد به دست چنار
لاله به سان صدف ابر در او چون گهر
شاخ شود بارور باد شود مشکبار
سوسن از آن رو شدست شهره به آزادگی
کز دل و جان میکند مدح شه کامگار
شاه بهادر لقب میر سکندر نسب
داور دارا حسب هرمز کسری شعار
بهمن جم احتشام کاوست حسن شه به نام
مهر سپهرش غلام عقد نجومش نثار
آنکه به ایوان بزم آمده جمشید عزم
وانکه به میدان رزم هست چو سام سوار
شعلهٔ تیغش در آب گر فکند عکس خویش
زآب چو آتش جهد جای ترشح شرار
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۰ - در مدح شجاع السلطنه حسنعلی میرزا
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۲ - مطلع ثالث
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.