هوش مصنوعی: این متن یک قصیده در مدح و ستایش شخصی به نام «خواجهٔ ایام حاجی آقاسی» است. شاعر در این شعر به توصیف فضایل، دانش، قدرت و جود این شخصیت پرداخته و از تأثیرگذاری او در جامعه سخن می‌گوید. همچنین، بخشی از شعر به گفت‌وگوی شاعر با عقلش اختصاص دارد که در آن عقل او را به سرودن مدح برای این شخصیت تشویق می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق ادبی و عرفانی است که درک آن نیاز به دانش زبانی و ادبی نسبتاً بالایی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۱ - در ستایش جناب حاج میرزا آقاسی رحمه الله

بود مبارک هر عید خاصه عید صیام
به غوث ملت اسلام تا به روز قیام

خجسته خواجهٔ ایام حاجی آقاسی
که مبتدای وجودست و مقتدای انام

محققی ‌که ضمیرش به حزم پیش نگر
همه ضمایر اطفال دیده در ارحام

مداد خامهٔ او چشم جود را سرمه
سطور نامهٔ او شخص فضل را اندام

رسیده است به جایی نفوذ قدرت او
که جاکند عوض مغز در درون عظام

ز امن عهدش آهو همی به ‌گاه چرا
ز لاله باز نداند دو دیدهٔ ضرغام

به‌گاه هیبت او آفریدگان همه را
روان و زهره برآید به جای خون ز مسام

بساط جود بدانگونه همش‌گسترد
که منقبض نشود عرق بر جبین لئام

هر آنچه از دو لب پاک او برون آمد
همان بود که بدو کرده کردگار الهام

سلام و نفرین درگفت ‌کردگار بسیست
سخن چو هست بحق چه دعا و چه دشنام

بسا رضا که هم از خشم او پدید آید
چنانکه چشمهٔ شیرین برون جهد ز رخام

ثنای او نبود حدّ ما که نشناسد
مقام روح قدس را عوام ‌کالانعام

کنون به آنکه سرایم حدیث قصهٔ دوش
در آن زمان‌ که سپردم به دست عقل زمام

به عقل ‌گفتم ‌کای اولین نتیجهٔ عشق
که بادپای سخن راست درکف تو لگام

تو دانی آنکه بود عید و خواجه را شعرا
برند مدح بهر عید خاصه عید صیام

مرا که آتش دل مرده ز آب ‌کید حسود
حدیث پخته چسان خیزد از قریحهٔ خام

به خنده گفت بلی دانمت ز نشتر غم
دلیست ممتلی از خون چو شیشهٔ حجام

ولی به دفتر شعرت قصده‌ ییست بدیع
که‌گفته‌یی به مدیح رسول و آل‌کرام

ز دیرباز بود ناتمام و همت تو
پی تمامی او هیچگه نکرد اقدام

به عون حواجه چه باشد گرش تمام‌ کنی
که شد نقایص هستی همه ز خواجه تمام

بگفتم ‌آن‌ چه قصده‌است ‌و چیست‌ مطلع او
چه وزن دارد و او را روی و ردف ‌کدام

بگفت بر نمط این قصده است درست
خجسته مطلعش این است ای ادیب همام
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۰ - در مطایبه فرماید
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۲ - مطلع ثانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.