هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات شاعر نسبت به شخصی نزدیک (پسرعم) است که رابطهای پرتنش و دردناک بین آنها وجود دارد. شاعر از رنج و غمی که این شخص برای او به ارمغان آورده سخن میگوید، اما در عین حال او را عزیز و محرم خود میداند. همچنین، شاعر به توصیف خود و جایگاه خود در جهان میپردازد و از قدرت و نفوذ خود سخن میگوید. در نهایت، شعر به ستایش از یک شخصیت برجسته (شاه یا حاکم) میپردازد و دعای خیر برای او میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی برای درک کامل دارد.
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۶ - در ستایش شاهزادهٔ آزاد شجاع السلطنه مرحوم حسنعلی میرزا طاب لله ثراه فرماید
آوخ آوخکه شد پسرعم من
مایهٔ رنج و محنت و غم من
من شده شادی مجرّد او
او شده غصهٔ مجسم من
هم ز من عشرت پیاپی او
هم از و غصهٔ دمادم من
هرچه از من به دیگرن بخشد
شده از خرجکیسه حاتم من
من چو سهرابم اوفتادهٔ او
گشته او چیره دست رستم من
او ستمکار و من ستمکش او
من عزادار و او محرم من
پای من ایستاده تا هرجا
گر بسورست اگر به ماتم من
شیوهٔ من خلاف شیوهٔ او
عالم او ورای عالم من
هر دم از باد او پریشانست
یک جهان خاطر فراهم من
لیک با این هه عزیزترست
از دل و دیدهٔ مکرم من
دست ازو برنمیتوانم داشت
کاو بهر حال هست محرم من
خجلم زانکه خدمتی نشدست
به وی از عزم نامصمّم من
چشم دارم که خوانمش سگ خویش
شاه دوران خدیو اعظم من
شیر اوژن حسن شه آنکه ازوست
درفشان نطق عیسوی دم من
آنکه گوید قضا نموده مدام
فتح ونصرت قرین پرچم من
شاه سیاره در خوی خجلت
از چه از شرم رای محکم من
عقل موسی و ذات من هرون
جود عیسی و طبع مریم من
گردن گردنان هفت اقلیم
بستهٔ خم خام پرخم من
چون سلیمان تمام روی زمین
زیر خضرا نگین خاتم من
آسمان زی حریم من پوید
کعبه درگاه و لطف زمزم من
نی خدایم ولی خداوندم
ملک دوران فضای عالم من
نفخهٔ لطف من بهشت برین
شعلهٔ قهر من جهنم من
قدرم حکم محکمست ولی
تیغ هندی قضای مبرم من
خسروا ایدر از ستایش تو
قاصر آمد بیان ابکم من
به که باشد دعای دولت تو
شیوهٔ خاطر مسلم من
باد یار تو تا به روز قیام
لطف پروردگار اعلم من
مایهٔ رنج و محنت و غم من
من شده شادی مجرّد او
او شده غصهٔ مجسم من
هم ز من عشرت پیاپی او
هم از و غصهٔ دمادم من
هرچه از من به دیگرن بخشد
شده از خرجکیسه حاتم من
من چو سهرابم اوفتادهٔ او
گشته او چیره دست رستم من
او ستمکار و من ستمکش او
من عزادار و او محرم من
پای من ایستاده تا هرجا
گر بسورست اگر به ماتم من
شیوهٔ من خلاف شیوهٔ او
عالم او ورای عالم من
هر دم از باد او پریشانست
یک جهان خاطر فراهم من
لیک با این هه عزیزترست
از دل و دیدهٔ مکرم من
دست ازو برنمیتوانم داشت
کاو بهر حال هست محرم من
خجلم زانکه خدمتی نشدست
به وی از عزم نامصمّم من
چشم دارم که خوانمش سگ خویش
شاه دوران خدیو اعظم من
شیر اوژن حسن شه آنکه ازوست
درفشان نطق عیسوی دم من
آنکه گوید قضا نموده مدام
فتح ونصرت قرین پرچم من
شاه سیاره در خوی خجلت
از چه از شرم رای محکم من
عقل موسی و ذات من هرون
جود عیسی و طبع مریم من
گردن گردنان هفت اقلیم
بستهٔ خم خام پرخم من
چون سلیمان تمام روی زمین
زیر خضرا نگین خاتم من
آسمان زی حریم من پوید
کعبه درگاه و لطف زمزم من
نی خدایم ولی خداوندم
ملک دوران فضای عالم من
نفخهٔ لطف من بهشت برین
شعلهٔ قهر من جهنم من
قدرم حکم محکمست ولی
تیغ هندی قضای مبرم من
خسروا ایدر از ستایش تو
قاصر آمد بیان ابکم من
به که باشد دعای دولت تو
شیوهٔ خاطر مسلم من
باد یار تو تا به روز قیام
لطف پروردگار اعلم من
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۵ - در مدح حاج میرزا آقاسی طاب الله ثراه گوید
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۷ - در مدح شجاع السلطنه حسنعلی میرزا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.