۳۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۵

خاموشی من قفل نهان خانه ی عشق است
افسانه ی من گریه ی مستانه ی عشق است

دیوانه دل من که درو فتنه زند جوش
گنجی است که آرایش ویرانه ی عشق است

شوریده شد از ناخن عشق این دل صد شاخ
این زلف پریشان شده از شانه ی عشق است

صد دشنه خورد عقل که خاری کشد از پای
این ها گل آن است که بیگانه ی عشق است

از منطق و حکمت نگشاید اثر شوق
این ها همه آرایش افسانه ی عشق است

هر شمع که در انجمن دهر بر افروخت
گر آتش طور است که پروانه ی عشق است

عرفی دل افتاده ام از کعبه چه جویی
دیری است که او فرش صنم خانه ی عشق است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.