هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق، بی وفایی روزگار و ناآگاهی از چاره‌ی دردها می‌گوید. او از تفاوت‌های میان دل‌ها، بی‌وفایی بخت و شوخی‌های سیاره شکایت دارد و در جستجوی چاره‌ای برای دردهایش است. همچنین، به ناتوانی در درک رنج‌ها و لذت‌های عشق اشاره می‌کند و در نهایت، عشق را مسئول این رنج‌ها می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و وجود مضامینی مانند رنج، بی‌وفایی و جستجوی چاره ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک برخی از استعاره‌های شعر نیاز به تجربه‌ی زندگی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۳۴

بیدلی کو از او پرسم دل آواره چیست
از مزاج دل تفاوت تا به سنگ خاره چیست

عهد پیش از خاطرم شد، عشق گویا بنگرم
بی وفایی های بخت و شوخی سیاره چیست

چاره ای آخر ضرور است از پی تحصیل درد
من ندانم هر که می داند بگوید چاره چیست

آن که می دزدد نزاکت نام مرهم از تنش
کی شناسد شکر زخم غمزه ی خونخواره چیست

آن که چین آستین ها را برابر می کند
چون بداند ذوق چاک دامن صد پاره چیست

عرفی این ها با که گویی عشق می بازد ز تو
زود خواهی گفت کاین بیهوده ی کفاره چیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.