هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد و بیان می‌کند که دلش از غم و انتظار سوخته است. او از نبودن معشوق و عدم امکان وصال شکایت دارد و حتی در مرگ نیز آرامش ندارد. این شعر پر از احساسات عمیق و دردناک عاشقانه است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و مرگ نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴۳

دلم به زخم توان داد، بی تپیدن نیست
که کشته ی تو نصیبش ز آرمیدن نیست

گذشت و سوختم از انتظار و باز ندید
درین دیار مگر رسم باز دیدن نیست؟

ز باغ وصل جه حاصل؟ دلا تصور کن
که میوه بر سر شاخ است و دست چیندن نیست

ز تربتم بگذر ای مسیح دم ، زنهار
کزین زیاده مرا تاب آرمیدن نیست

دلم کباب شد ز غصه ی غمت عرفی
مگو مگو که مرا طافت شنیدن نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.