هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا، عشق را به عنوان نیرویی متعالی و فراتر از عقل توصیف می‌کند که می‌تواند انسان را به مقامات معنوی بالا برساند. شاعر از درد و رنج عشق سخن می‌گوید و آن را برتر از همه لذت‌های دنیوی می‌داند. او عشق را عامل وحدت و بی‌تفاوتی به تمایزات ظاهری مانند خوب و بد، دوست و دشمن می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین برخی از تصاویر شعری مانند 'بسوزاند دل یاقوت احمر' یا 'بجز خون جگر چشمم مبناد' ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.

گوهر عشق

الهی سوختم بی‌غم الهی
کرامت کن نم اشکی و آهی

چه اشک، اشکی که چون ریزد ز مژگان
شود دامان ازو رشک گلستان

چه آه آهی که چون از دل زند سر
بسوزاند دل یاقوت احمر،

دل بی‌عشق بر جان بس گران است
سر بی‌شور مشتی استخوان است

تو را خلد و مرا باغ و چمن عشق
تو را حور و مرا گور و کفن عشق

ز عشق از هر چه برتر میتوان شد
خدا گر نه، پیمبر میتوان شد

اگر یزدان پاک از لات عشق است
جهان را قاضی الحاجات عشق است

نداند عقل راه خانهٔ عشق
که عقل کل بود دیوانهٔ عشق

خراب عشق آباد ی ندارد
بد و نیک و غم و شادی ندارد

نداند دوست از دشمن گل از خار
برش یکسان بود تسبیح و زنار

ز لذتهای عٰالم گر کنم یاد
بجز خون جگر چشمم مبناد

مبادا مرهم داغم جز آتش
رضی خواهی بعٰالم گر دلی خوش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سوگندنامه
گوهر بعدی:ترجیع بند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.