۳۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱

چشم من چون به روی او باز است
در ندانم که بسته یا باز است

خاک فرسوده دیده و گوش است
لیک خاموش حرف و آواز است

تو در گفتگو ببند و ببین
که چه درها بروی دل باز است

کلهٔ خشک، جام جمشید است
نقش الواح گلشن راز است

چه کنم درد من دوا سوز است
چه کنم عشق او به من ساز است

با رضی دیگر از بهشت مگوی
نیست طاووس بلکه شهباز است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.