هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و بی‌قراری خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. او به عهد خود پایبند است، حتی اگر معشوق وفادار نباشد. شاعر از ناتوانی و بی‌قراری خود می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که یا به او کمک کند یا او را رها کند. او با وجود انتظار کشنده، تسلیم وعده‌های معشوق می‌شود و در پایان از معشوق می‌خواهد که از این زندگی گران‌بها شرم داشته باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۴

شور عشقی کرده بازم بیقرار
باز دل را داده‌ام بی‌اختیار

گو قرار حیرت ماهم بده
ای که داری در تکاپویش قرار

ما به عهدت استوار استاده‌ایم
گر چه عهد تو نباشد استوار

چند باشم همچو چشمت ناتوان
چند باشم همچو زلفت بیقرار

یا مرا یک روزگاری دست ده
یا که دست از روزگار من بدار

دل تسلی میشود از وعده‌ات
گر چه خواهی کشتنم از انتظار

گر نداری شوری از ما بر کران
ور نداری شوقی از ما بر کنار

دور از آن روح مجسّم زنده‌ای
زین گران جانی رضی شرمی بدار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.