هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد فراق سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که او را در آتش عشق و جدایی بیندازد. او از رنج‌های عشق و بیماری دل شکایت می‌کند و از خداوند می‌خواهد که به کرامت خود از خواسته‌هایش نگذرد. در نهایت، شاعر از خدا می‌خواهد که شعله‌ای در دلش برافروزد و او را در دریای ذلت و خواری نیندازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و احساسات شدید عاشقانه مناسب مخاطبان با درک ادبی بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۴۵

ای عشق نگویم که به جای خوشم انداز
یکبار دگر در تف آن آتشم انداز

آتش چه زنی بر دلم از نام جدائی
این حرف مگو با من و در آتشم انداز

بیماری خود داده به ما نرگس مستش
ای دیده ز پر کالهٔ دل مفرشم انداز

یا رب نپسندی که بخواهم ز تو چیزی
یا رب به کریمی خود از خواهشم انداز

از مغز سر خویش رضی شعله بر افروز
و اندر دل بی عزت خواری کشم انداز
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.