هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق است. شاعر از عشق، سوزش دل، و یکسانی وصل و هجران می‌گوید و حالتی از سردرگمی و اندوه را به تصویر می‌کشد. او از بی‌قراری، طپش دل، و ناتوانی در تحمل دوری سخن می‌گوید و در نهایت، خود را همچون چراغی فروزان در آفاق می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹

همه دردم همه داغم همه عشقم همه سوزم
همه در هم گذرد هر مه و سال و شب و روزم

وصل و هجرم شده یکسان همه از دولت عشقت
چه بخندم چه بگریم چه بسازم چه بسوزم

گفتنی نیست که گویم ز فراقت به چه حالم
حیف و صد حیف که دور از تو ندانی به چه روزم

دست و پایم طپش دل همه از کار فکنده
چشم بر جلوهٔ دیدار نیفتاده هنوزم

غصهٔ‌ بی‌غمیم داغ کند ور نه بگویم
داغ بی‌دردیم از پا فکند ور نه بسوزم

رضیم، جملهٔ آفاق فروزان ز چراغم
همچو مه، چشم بدریوزهٔ خورشید ندوزم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.