هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که درگیر شور و شیدایی معشوق است و نه به کفر می‌اندیشد و نه به ایمان. او از خورشیدپرستی به عنوان نماد عشق یاد می‌کند و از درد هجران و غم یار می‌نالد. در نهایت، شاعر از خجالت خود از تفاوت‌های مذهبی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی در شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند کفر و ایمان ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۵۵

تا بسر شوری از آن زلف پریشان دارم
نه سر کفر و نه اندیشهٔ ایمان دارم

پرده بردار که تا بر همه روشن گردد
کز چه رو مذهب خورشید پرستان دارم

پیرم از رشک و شد آمیخته با جان غم یار
یوسف و گرگ به یک چاه به زندان دارم

با خیال رخت آسوده‌ام از محنت هجر
همره نوح، چه اندیشه ز طوفان دارم

ای رضی روزی کافر نشود امنی کو
این خجالت که من از گبر و مسلمان دارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.