هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق ناگفته و نامهربانی معشوق می‌گوید. او تمام ذکر و فکر خود را به نام معشوق اختصاص داده و حتی اگر آشنا به بیگانه تبدیل شود، باز هم با بیگانه از آشنایی سخن می‌گوید. شاعر به یقین خود نسبت به معشوق شک دارد، اما یقینش به دیگران محکم است. او آرزو دارد خاک پای معشوق را ببوسد، اما می‌داند که چنین چیزی ممکن نیست. شاعر خود را قلندری می‌داند که روی دریا پوست می‌اندازد و سمندری که بر شاخه‌های شعله آشیان دارد. او اگرچه سر به چرخ نمی‌ساید، اما کرسی‌های آسمان را زیر پا دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶

زبان در ذکر و دل در فکر آن نامهربان دارم
نمیگردد بچیزی غیر نامش تا زبان دارم

به من گر آشنا بیگانه گردد جای آن دارد
که با بیگانه، حرف آشنایی در میان دارم

خلل دارد یقین با هر که جانان را گمان کردم
یقین پیش من است آنرا که با مردم گمان دارم

تمنایم زمین بوس است خاکم بَر دهان بادا
توان بوسید گیرم، خاک کی اندر دهان دارم

قلندر مشربم بر روی دریا پوست اندازم
سمندر طینتم بر شاخ شعله آشیان دارم

رضی سان گر به چرخم سر فرو ناید، مرا شاید
که کرسیها فتاده زیر پا از آسمٰان دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.