هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان احساسات خود نسبت به خدا می‌پردازد. او با وجود نومیدی‌ها، امید را در همه جا می‌بیند و خدا را در تمامی جنبه‌های زندگی حس می‌کند. او از خوف و رجا (ترس و امید) سخن می‌گوید و اعتقاد دارد که حتی در عصیان و خطا نیز پاداشی وجود دارد. شاعر خدا را در همه چیز می‌بیند و می‌شنود و احساس می‌کند که هیچ مکانی خالی از حضور او نیست. در نهایت، او با خستگی دل‌ها را خرم و درهای بسته را باز می‌بیند و با قرار دادن پا در راه طلب خدا، سر خود را در ته پا می‌بیند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عرفانی و مذهبی عمیق است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۶۱

آنچه من از تو، خدا می‌بینم
همه جا خوف و رجا می‌بینم

با وجود همه نومیدیها
همه امید روا می‌بینم

پای تا سر همه عصیان و خطا
همه پاداش خطا می‌بینم

دیده بر دوز ز خود تا بینی
کز کجٰا تا به کجا می‌بینم

با وجودی که تو را نتوان دید
من چه گویم که چهٰا می‌بینم

از همه چیز تو را میشنوم
در همه چیز تو را می‌بینم

نیست جائی که نباشی آنجٰا
از سمک تا به سما می‌بینم

خسته دلها همه خرم دیدم
بسته درها همه وا می‌بینم

پا نهٰادم چو رضی در طلبت
سر خود در ته پا می‌بینم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.