۲۸۰ بار خوانده شده
برق خطی بر سیاهی میزند
هالهٔ مه تا به ماهی میزند
سجده مشتاق خم ابروی کیست
بر دماغم کجکلاهی میزند
معصیت در بارگاه رحمتش
خندهها بر بیگناهی میزند
ای عدم فرصت، شرارکاغذت
چشمک عبرت نگاهی میزند
بهر عبرت فرصتی در کار نیست
یک نگه برهرچه خواهی میزند
پُردلیها امتحانگاه بلاست
تیغ بر قلب سپاهی میزند
تا فسون بادبان دارد نفس
کشتی ما برتباهی میزند
بی تو گر مژگان بهم میآیدم
بر سر خوابم سیاهی میزند
بیدل از وصلی نویدم دادهاند
دل تپیدن کوس شاهی میزند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
هالهٔ مه تا به ماهی میزند
سجده مشتاق خم ابروی کیست
بر دماغم کجکلاهی میزند
معصیت در بارگاه رحمتش
خندهها بر بیگناهی میزند
ای عدم فرصت، شرارکاغذت
چشمک عبرت نگاهی میزند
بهر عبرت فرصتی در کار نیست
یک نگه برهرچه خواهی میزند
پُردلیها امتحانگاه بلاست
تیغ بر قلب سپاهی میزند
تا فسون بادبان دارد نفس
کشتی ما برتباهی میزند
بی تو گر مژگان بهم میآیدم
بر سر خوابم سیاهی میزند
بیدل از وصلی نویدم دادهاند
دل تپیدن کوس شاهی میزند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.