هوش مصنوعی:
این شعر از بیدل دهلوی، به بیان احساسات شاعر دربارهی نامهنگاری و ارتباط با معشوق میپردازد. شاعر از درد فراق، اشکهای بیپایان، و امیدهای بربادرفته سخن میگوید و کاغذ را به عنوان واسطهای برای انتقال احساساتش خطاب قرار میدهد. او از سیاهی نامههایش، دود دل، و ناتوانی در بیان کامل عشقش میگوید و در نهایت به امید دریافت خبری از معشوق دل میبندد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و صنایع ادبی پیچیده، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۶۴۸
ستمکش تو به قاصد اگر دهد کاغذ
به سیل اشک زند دست و سر دهدکاغذ
ز نقطه تخم امیدم دماند ریشه به خط
چه دولت استکه ناگه ثمر دهدکاغذ
چسان صفای بناگوش اوکنم تحریر
اگر نه مطلع فیض سحر دهدکاغذ
سیاهکرد فلک نامهٔ امید مرا
برای آنکه به هر بیبصر دهدکاغذ
ز دود کلفت دل رنگ نامهام ابریست
مگر به او خبر از چشم تر دهدکاغذ
به هر دلی رقم داغ عشق مایل نیست
بگو به لالهکه خوش رنگتر دهدکاغذ
چه دود دلکه نپیچیدهای به پردهٔ خط
عجب مدارکه بوی جگر دهد کاغذ
هزار نقش ز هر پرده روشن است امّا
به بیسواد چه عرض هنر دهدکاغذ
نفس مسوزبه پرواز لاف ما و منت
به شعله تا چقدر بال و پر دهدکاغذ
به مفلسی نتوان لاف اعتبارگرفت
که عرض قدر به افشان زر دهدکاغذ
تهی زکینه مدان طینت تنکرویان
ز سنگ عرض شرر بیشتر دهدکاغذ
به دست غیر تو آیینه دادم و خجلم
چو قاصدیکه بجای دگر دهد کاغذ
قلم به حسرت دیدار عجز تحریر است
بیاض دیده به مژگان مگر دهد کاغذ
سفینه در دل دریا فکندهام بیدل
مگر ز وصل کناری خبر دهد کاغذ
به سیل اشک زند دست و سر دهدکاغذ
ز نقطه تخم امیدم دماند ریشه به خط
چه دولت استکه ناگه ثمر دهدکاغذ
چسان صفای بناگوش اوکنم تحریر
اگر نه مطلع فیض سحر دهدکاغذ
سیاهکرد فلک نامهٔ امید مرا
برای آنکه به هر بیبصر دهدکاغذ
ز دود کلفت دل رنگ نامهام ابریست
مگر به او خبر از چشم تر دهدکاغذ
به هر دلی رقم داغ عشق مایل نیست
بگو به لالهکه خوش رنگتر دهدکاغذ
چه دود دلکه نپیچیدهای به پردهٔ خط
عجب مدارکه بوی جگر دهد کاغذ
هزار نقش ز هر پرده روشن است امّا
به بیسواد چه عرض هنر دهدکاغذ
نفس مسوزبه پرواز لاف ما و منت
به شعله تا چقدر بال و پر دهدکاغذ
به مفلسی نتوان لاف اعتبارگرفت
که عرض قدر به افشان زر دهدکاغذ
تهی زکینه مدان طینت تنکرویان
ز سنگ عرض شرر بیشتر دهدکاغذ
به دست غیر تو آیینه دادم و خجلم
چو قاصدیکه بجای دگر دهد کاغذ
قلم به حسرت دیدار عجز تحریر است
بیاض دیده به مژگان مگر دهد کاغذ
سفینه در دل دریا فکندهام بیدل
مگر ز وصل کناری خبر دهد کاغذ
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.