۲۷۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۲۴

فتیله‌ای به دل بیخبر ز داغ افروز
علاج خانهٔ تاربک‌ کن چراغ افروز

ز باده برق عتاب آب دادنت ستم است
که‌ گفت چهره برافروز و بی‌دماغ افروز؟

پری‌رخان به هزار انجمن قدح زده‌اند
تو این چراغ طرب یک دو گل به باغ افروز

دلیل منزل تحقیق ترک واسطه است
به سوز جاده و شمع ره سراغ افروز

امید شعلهٔ آواز بلبلان تا چند
به دود یاس دمی آشیان زاغ افروز

به غیر آبلهٔ پا دلیل راحت نیست
به این چراغ تو هم‌گوشهٔ فراغ افروز

اگر فتیلهٔ موج می‌ات به تاب رسد
هزار انجمن از برق یک ایاغ افروز

دمی ‌که صفحه به ذوق فنا زدی آتش
ره طلب به‌ گهرهای شبچراغ افروز

فروغ بزم وفا مغتنم شمر بیدل
چراغ اگر نفروزد کسی تو داغ افروز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.