هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق شاعر از رنج، حرمان و عشق ناکام است. او از طبیعت و عناصر آن مانند گل، بلبل و طاووس برای بیان دردهای درونی خود استفاده می‌کند. شاعر از عشق، جدایی و اندوه سخن می‌گوید و احساس تنهایی و حیرت خود را به تصویر می‌کشد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم فلسفی مانند هستی و عدم دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، بیان احساسات پیچیده و استفاده از استعاره‌های سنگین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۳۰

عمریست چون‌ گل می‌روم زین باغ حرمان در بغل
از رنگ دامن برکمر، از بو گریبان در بغل

مجنون و ساز بلبلان‌، لیلی و ناز گلستان
من با دل داغ آشیان طاووس نالان در بغل

ای اشکریزان عرق تدبیر عرض خلوتی
مشت غبارم می‌رسد وضع پریشان در بغل

تنها نه من از حیرتش دارم نفس در دل‌ گره
آیینه هم دزدیده است آشوب توفان در بغل

می‌آید آن لیلی نسب سرشار یک عالم طرب
می در قدح تا کنج لب‌ گل تا گریبان در بغل

آه قیامت قامتم آسان نمی‌افتد ز پا
این شعله هر جا سرکشد دارد نیستان در بغل

از غنچهٔ خاموش او ایمن مباش ای زخم دل
کان فتنهٔ طوفان‌کمین دارد نمکدان در بغل

بنیاد شمع از سوختن در خرمن‌ گل غوطه زد
گر هست داغی در نظر داری گلستان در بغل

چون صبح شور هستی‌ات کوک است با ساز عدم
تا چندگردی از نفس اجزای بهتان در بغل

دارد زیانگاه جسد تشویش «‌حبل من مسد»
زین کافرستان جسد بگریز ایمان در بغل

بیدل ز ضبط گریه‌ام مژگان به خون دارد وطن
تا چند باشد دیده‌ام از اشک پیکان در بغل
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.