هوش مصنوعی: این شعر به موضوع تنهایی، گذر زمان، فناپذیری انسان و جستجوی معنا در زندگی می‌پردازد. شاعر از احساس غربت، دوری از خویشتن و گذر سریع عمر سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند عجز انسان در برابر هستی، ناپایداری دنیا و تلاش برای یافتن حقیقت اشاره دارد.
رده سنی: 17+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر برای درک و ارتباط نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. نوجوانان ممکن است درک کامل و ارتباط عمیقی با این مضامین نداشته باشند.

غزل شمارهٔ ۲۳۲۳

چون قلم راه تجرد بسکه تنها رفته‌ایم
سایه از ما هر قدم وامانده و ما رفته‌ایم

دیده‌ها تا دل همه خمیازهٔ ما می‌کشند
جای ما در هر مکان خالی‌ست گویا رفته‌ایم

کس ز افسون تعین داغ محرومی مباد
چون‌ گهر عمریست در دربا ز دریا رفته‌ایم

فکر خود ما را چو شمع‌ آخر به طوف خاک برد
یکسر از راه‌ گریبان در ته پا رفته‌ایم

رهرو عجزیم ما را جرات رفتار کو
چند روزی شد چو عنقا برزبانها رفته‌ایم

سایه را در هیچ‌ صورت نسبت خورشید نیست
تا تو ما را در خیال آورده‌ای ما رفته‌ایم

بر زمین چندان‌که می‌جوییم‌ گرد ما گم است
کاش گردد چون سحر روشن‌ که بالا رفته‌ایم

چون امل ما را در این محفل نخواهی یافتن
جمله امروزیم لیک آن سوی فردا رفته‌ایم

الفت هر چیز وقف ساز استعداد اوست
تا مروت در خیال آمد ز دنیا رفته‌ایم

کلک معنی در سواد مدعا بی‌لغزش است
گر به صورت چون خط ترسا چلیپا رفته‌ایم

ساز هستی‌گر به این رنگ احتیاج آماده است
ما و آب رو ازین غمخانه یکجا رفته‌ایم

از نفس کم نیست ‌گر پیغام ‌گردی می‌رسد
ورنه ما زین دشت پیش از آمدنها رفته‌ایم

بیدل از تحقیق هستی و عدم دل جمع‌دار
کس چه داند آمدیم از بیخودی یا رفته‌ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.