هوش مصنوعی: این شعر به جستجوی معنا و آرامش در میان دردها و ناامیدی‌ها می‌پردازد. شاعر از فرصت‌های از دست رفته، عشق نافرجام، و ویرانی‌های درونی سخن می‌گوید، اما در عین حال به دنبال یافتن جایگاه خود در جهان و رضایت در دل رنج‌هاست. تصاویری مانند آتش، خرابی، شمع، و آیینه برای بیان احساسات عمیق و متناقض به کار رفته‌اند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده، و پرداختن به موضوعاتی مانند ناامیدی و جستجوی معنوی، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این محتوا更适合 افرادی که تجربه‌های زندگی بیشتری دارند و می‌توانند با لایه‌های مختلف معنایی شعر ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۲۳۸۰

شررواری ز فرصت رو نمای خویش می‌جویم
نگاه واپسینم خونبهای خویش می‌جویم

به غیر از خانمان‌سوزی مقامی نیست عاشق را
چو آتش ‌گوشهٔ داغی برای خویش می‌جویم

خرابیهای دل بی‌دام امیدی نمی‌باشد
شکست طرهٔ او از بنای خویش می‌جویم

چو شمع‌ کشته سامان تلاشم‌ کم نمی‌گردد
سرگم کرده اکنون زیر پای خویش می‌جویم

توان در صافی آیینه عرض نقشها دیدن
جهانی از دل بی‌مدعای خویش می‌جویم

به گردون گر رسم زان آستان سر برنمی‌دارم
به هرجایم همان خود را به جای خویش می‌جویم

بهارستان بیرنگ محبت رنگها دارد
به داغت بسکه ممنونم رضای خویش می‌جویم

ضعیفی تاکجاها بست خم بر دوش عریانی
که من از اطلس‌ گردون ردای خویش می‌جویم

طلب عجز و تمنا یاس و من از ساده‌لوحیها
ز دامان تو دست نارسای خویش می‌جویم

از افسون جرسها محملی پیدا نشد بیدل
کنون آواز پایش در صدای خویش می‌جویم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.