هوش مصنوعی: این شعر از عشق، درد، و شوق شدید سخن می‌گوید و از استعاره‌های قدرتمندی مانند استخوان، تیر، شمع، و زخم برای بیان احساسات عمیق استفاده می‌کند. شاعر از رنج‌های عشق، انتظار، و ناامیدی می‌گوید و جهان را جایگاهی سخت و پرتلاطم توصیف می‌کند که تنها حریصان و سگان از آن بهره می‌برند. همچنین، اشاره‌ای به مفاهیم فلسفی مانند زندگی، مرگ، و رنج بشری دارد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه، فلسفی، و گاه تلخ است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر شاعرانه (مانند زخم، استخوان، و مرگ) ممکن است برای مخاطبان جوان سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۰۹

ازتب شوق‌ که دارد اینقدر تاب استخوان
کز تپش چون اشک شمعم می‌شود آب استخوان

از خیال ‌کشتنم مگذر که بیتاب ‌ترا
می‌زند بال نفس در نبض سیماب استخوان

عمرها شد دارد استقبال شوق ناوکت
پیش پیش پیکرم یک تیر پرتاب استخوان

هرکجا درد توباشد مطرب ساز جنون
همچو نی مستغنی است از تار و مضراب استخوان

آشیان زخم تیغ‌ کیست یارب پیکرم
عمرها شد شمع می‌چیند به محراب استخوان

گر حریف درد الفت‌گشته‌ای هشیار باش
همچو شاخ آهو اینجا می‌خورد تاب استخوان

نرم‌خویان را به زندان هم درشتی راحت‌ست
از برای مغز دارد پردهٔ خواب استخوان

پرده دار عیب منعم نیست جز اسباب جاه
می شود در فربهی درگوشت نایاب استخوان

سختی دنیا طربگاه حریصان است و بس
می‌شود سگ را دلیل سیر مهتاب استخوان

این سگان از قعر دریا هم برون می‌آورند
گر همه چون گوهراندازی به گرداب استخوان

در مقامی‌ کآرزوها بسمل حسرت کشی است
ای هما کم نیست از یک عالم اسباب استخوان

آسمان بیگانگان را قابل سختی ندید
جز به دست آشنا نفروخت قصاب استخوان

ماهی این بحر اخضر مطلب نایاب‌ کیست
عالمی را چون مه نوگشت قلاب استخوان

صبح تا دم می‌زند بیدل هجوم شبنم است
گر نفس بر لب رسانم می‌شود آب استخوان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.