۲۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۲۱

آینهٔ وصل چیست‌، حیرتی آراستن
وز اثر ما و من یک دو نفس کاستن

مفت تماشاست حسن لیک به شکر نگاه
از سر خود بایدت چون مژه برخاستن

جلوهٔ رنگ دویی خون حیا می‌خورد
سخت ادب دشمنی‌ست آینه آراستن

به ‌که به پیش ‌کریم نازکنی وقت جرم
ورنه ز کم همتی‌ست عذر گنه خواستن

عیش و غم روزگار طعمهٔ یکدیگرند
حاصل روز و شب است در بر هم ‌کاستن

نیست‌کف خاک ما قابل عرض غبار
پیشتر از ما نشست جرأت برخاستن

بیدل اگر محرمی جلوهٔ بیرنگ باش
دام تماشا مکن‌ کلفت پیراستن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.