هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، شاعر فارسی‌زبان، بیانگر ناامیدی، حیرت و رنج‌های روحی شاعر است. او از بی‌ثباتی دنیا، ناتوانی در رهایی از غم‌ها و تلاش بی‌ثمر برای یافتن آرامش سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند «گل‌کرده»، «مینا»، و «غنچه» احساسات خود را به تصویر می‌کشد و از زندگی پر از رنج و بی‌معنایی می‌نالد.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه‌ی آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۲۳

صفا گل‌ کرده‌ای تا کی غبار رنگ نشکستن‌
تحیر دارد از مینا طلسم سنگ نشکستن

به این عجزی که ساز توست از وضع ادب مگذر
به دامن از حیا دور است پای لنگ نشکستن

کفی خاکی و افسون نفس داده است بر بادت
کلاه ناز تا کی بر چنین اورنگ نشکستن

امل چون ریشه در خاکم نداد آرام سحر است این
به ‌منزل ‌خفتن ‌و گرد ره ‌و فرسنگ ‌نشکستن

به وهم ای ‌کاش می‌کردم علاج بی دماغیها
رسا شد نشئهٔ یاس از خمار بنگ نشکستن

نگردد هیچکس یارب ستم فرسای خودداری
درین ‌کهسار دارد نوحه بر هر سنگ نشکستن

درین گلشن که وحشت دست در آغوش گل دارد
چرا چون غنچه دامان تو گیرد تنگ نشکستن

به جام عیش امکان عمرها شد سنگ می‌بارد
تو هم زین عالمی تا چند خواهی رنگ نشکستن

سلامت از دل افسرده خونها می‌خورد بیدل
ندامت می‌کشد زین ساز بی آهنک نشکستن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.