هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از مفاهیم عشق الهی، زیبایی معنوی و ارتباط با معشوق ازلی سخن میگوید. شاعر با استفاده از استعارهها و تشبیههای زیبا، مانند حور، ماه، پری، مشک و مسیح، به بیان تجربیات عرفانی خود میپردازد. او از عشق به عنوان نیرویی زندهکننده و الهی یاد میکند و بر این تأکید دارد که عشق حقیقی تنها از طریق ارتباط با معشوق ازلی قابل درک است.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و استعارههای پیچیده است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق الهی و ارتباط با معشوق ازلی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۸۲۶
هر کِه زِ حور پُرسَدَت رُخ بِنَما که هم چُنین
هر کِه زِ ماه گویَدَت بام بَرآ که هم چُنین
هر کِه پَری طَلَب کُند چهره خود بِدو نِما
هر کِه زِ مُشک دَمْ زَنَد زُلفْ گُشا که هم چُنین
هر کِه بِگویَدَت زِ مَهْ ابر چگونه وا شود؟
باز گُشا گِرِهْ گِرِه بَندِ قَبا که هم چُنین
گَر زِ مسیح پُرسَدَت مُرده چگونه زنده کرد
بوسه بِدِه به پیشِ او برلَبِ ما که هم چُنین
هر کِه بِگویَدَت بگو کُشته عشقْ چون بُوَد؟
عَرضه بِدِه به پیشِ او جانِ مرا که هم چُنین
هر کِه زِ رویِ مَرحَمَت از قَدِ من بِپُرسَدَت
ابرویِ خویش عَرضه دِهْ گشته دوتا که هم چُنین
جان زِ بَدَن جدا شود باز دَرآیَد اَنْدَرون
هین بِنِما به مُنْکِرانْ خانه درآ که هم چُنین
هر طَرَفی که بِشْنَوی ناله عاشقانهیی
قِصّه ماست آن همه حَقِّ خدا که هم چُنین
خانه هر فرشتهاَم سینه کَبود گشتهام
چَشم بَرآر و خوش نِگَر سویِ سَما که هم چُنین
سِرِّ وصالِ دوست را جُز به صَبا نگفته ام
تا به صَفایِ سرِّ خود گفت صَبا که هم چُنین
کوریِ آن کِه گوید او بَنده به حَق کجا رَسَد؟
در کَفِ هر یکی بِنِه شَمعِ صَفا که هم چُنین
گفتم بویِ یوسُفی شهر به شهر کِی رَوَد؟
بویِ حَق از جهانِ هو دادْ هوا که هم چُنین
گفتم بویِ یوسُفی چَشم چگونه وادَهَد
چَشم مرا نَسیمِ تو دادْ ضیا که هم چُنین
از تبریز شَمسِ دینْ بوک مَگَر کَرَم کُند
وَزْ سَرِ لُطف بَرزَنَد سَر زِ وفا که هم چُنین
هر کِه زِ ماه گویَدَت بام بَرآ که هم چُنین
هر کِه پَری طَلَب کُند چهره خود بِدو نِما
هر کِه زِ مُشک دَمْ زَنَد زُلفْ گُشا که هم چُنین
هر کِه بِگویَدَت زِ مَهْ ابر چگونه وا شود؟
باز گُشا گِرِهْ گِرِه بَندِ قَبا که هم چُنین
گَر زِ مسیح پُرسَدَت مُرده چگونه زنده کرد
بوسه بِدِه به پیشِ او برلَبِ ما که هم چُنین
هر کِه بِگویَدَت بگو کُشته عشقْ چون بُوَد؟
عَرضه بِدِه به پیشِ او جانِ مرا که هم چُنین
هر کِه زِ رویِ مَرحَمَت از قَدِ من بِپُرسَدَت
ابرویِ خویش عَرضه دِهْ گشته دوتا که هم چُنین
جان زِ بَدَن جدا شود باز دَرآیَد اَنْدَرون
هین بِنِما به مُنْکِرانْ خانه درآ که هم چُنین
هر طَرَفی که بِشْنَوی ناله عاشقانهیی
قِصّه ماست آن همه حَقِّ خدا که هم چُنین
خانه هر فرشتهاَم سینه کَبود گشتهام
چَشم بَرآر و خوش نِگَر سویِ سَما که هم چُنین
سِرِّ وصالِ دوست را جُز به صَبا نگفته ام
تا به صَفایِ سرِّ خود گفت صَبا که هم چُنین
کوریِ آن کِه گوید او بَنده به حَق کجا رَسَد؟
در کَفِ هر یکی بِنِه شَمعِ صَفا که هم چُنین
گفتم بویِ یوسُفی شهر به شهر کِی رَوَد؟
بویِ حَق از جهانِ هو دادْ هوا که هم چُنین
گفتم بویِ یوسُفی چَشم چگونه وادَهَد
چَشم مرا نَسیمِ تو دادْ ضیا که هم چُنین
از تبریز شَمسِ دینْ بوک مَگَر کَرَم کُند
وَزْ سَرِ لُطف بَرزَنَد سَر زِ وفا که هم چُنین
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.