هوش مصنوعی: این شعر به موضوع گذرا بودن زندگی و بی‌ثباتی دنیا می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند «عمر شمع» و «دریای بگذشتن»، بر موقتی بودن هستی و ضرورت عبور از تعلقات دنیوی تأکید می‌کند. او از دشواری‌های رها کردن وابستگی‌ها سخن می‌گوید و در نهایت، ارزش بی‌نیازی و رهایی را می‌ستاید.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تعابیر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۲۴۳۴

به خود داری فسردن گرم کردی جای بگذشتن
شدی آخر درین ویرانه نقش پای بگذشتن

نفهمیدی کزین محفل اقامت دور می‌باشد
گذشتی همچو عمر شمع در سودای بگذشتن

اگر آنسوی افلاکی همان وا ماندهٔ خاکی
گذشتن سخت دشوارست ازین صحرای بگذشتن

سواد سحر این وادی تعلق جاده‌ای دارد
زهستی تا عدم یک طول وصد پهنای بگذشتن

جهان وحشت است اینجا توقف‌ کو، اقامت‌ کو
تحیر یک دو دم پل بسته بر دریای بگذشتن

چو موج ‌گوهر آسودن عنان‌ کس نمی‌گیرد
جهانی می‌رود از خود قدم فرسای بگذشتن

دو روزی اتفاق پا و دامن مفت جمعیت
از این در شرم لنگی داردم ایمای بگذشتن

چه دارد مال و جاه اینجا که همت بگذرد زانها
به صد اقبال می‌نازم ز استغنای بگذشتن

در این بحر از خجالت عمرها شد آب می‌گردد
حساب آرایی موج از تأملهای بگذشتن

بقدر هر نفس از خود تهی باید شدن بید‌ل
کسی نگذشت بی ‌این ‌کشتی از دریای بگذشتن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.