هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی از بیدل دهلوی، به مفاهیمی مانند عشق، جنون، رهایی از تعلقات دنیوی، و نقد زهد خشک می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاری، از حالات روحی خود و تلاش برای رسیدن به حقیقت سخن می‌گوید. او از ناتوانی در رهایی از هوس‌ها، اهمیت عشق و جنون در مسیر شناخت، و بی‌فایده بودن تظاهر به زهد انتقاد می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بالایی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد. این نوع اشعار معمولاً برای کسانی مناسب است که با ادبیات عرفانی آشنایی داشته و توانایی تحلیل متون پیچیده را دارند.

غزل شمارهٔ ۲۴۴۷

ندارد موج جز طومار رمز بحر وا کردن
توان سیر دو عالم در شکست رنگ ما کردن

امل می‌خواهد از طبع جنون‌ کیشت پشیمانی
به راه آورده تیری را که می‌باید خطا کردن

دویی در کیش از خود رفتگان کفر است ای زاهد
من و محو صنم ‌گشتن تو و یاد خدا کردن

شرار بی‌دماغم آنقدر کم فرصتی دارم
که نتوانم نگاهی را به غیرت آشنا کردن

هوس فرسودهٔ بوی ‌کف پایی‌ست اجزایم
وطن می‌بایدم در سایهٔ برگ حنا کردن

ز نیرنگ خرامت عالمی از خاک می‌جوشد
به رفتاری توان ایجاد چندین نقش پا کردن

تپیدم‌، ناله کردم‌، آب‌گشتم‌، خاک گردیدم
تکلف بیش ازبن نتوان به عرض مدعا کردن

حیا بگدازدم تا از هوسها دست بردارم
شرر دامان خس بی‌آب نتواند رها کردن

تلاش روزی از مجنون ما صورت نمی‌بندد
ندارد سنگ سودا دستگاه آسیا کردن

به هر واماندگی زین خاکدان برخاستن دارد
دمی چون گردباد از خویش می‌باید عصا کردن

به زهد خشک لاف تردماغیها مزن بیدل‌
شنا نتوان به روی موج نقش بوریا کردن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.