هوش مصنوعی:
این متن به مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی مانند نفس، دل، تخیل، حیرت، وهم و رستن از جهان مادی میپردازد. شاعر از استعارههایی مانند آیینه، آتش، گل و غبار برای بیان مفاهیم انتزاعی استفاده کرده است. متن به جستجوی معنا، شکستن قالبهای ذهنی و رسیدن به حقیقت اشاره دارد.
رده سنی:
18+
متن از مفاهیم پیچیده و انتزاعی استفاده کرده است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی و فلسفی دارد. همچنین، برخی از استعارهها و مفاهیم بهکاررفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۲۵۶۱
نفس عمارت دل دارد و شکستنش است این
کجاست جوهر آیینه سینه خستنش است این
هزار تفرقه جمع است در طلسم حواست
شکسته بر گل رنگی که دسته بستنش است این
نفس کدام و چه دل ای جنون تخیل هستی
در آتش است سپندی که گرم جستنش است این
به حیرت آینه بشکن نفس به سرمه گره زن
که نقش عافیتی داری و نشستنش است این
عدم شمار وجودت غبارگیر نمودت
جهان شکنجهٔ وهمست و طور رستنش است این
بلندی مژه سامان کن از مراتب همت
به دامنی که تو داری نظر شکستنش است این
نیافت سعی تأمل ز شور معنی بیدل
جز اینکه نغمهٔ ساز ز خود گسستنش است این
کجاست جوهر آیینه سینه خستنش است این
هزار تفرقه جمع است در طلسم حواست
شکسته بر گل رنگی که دسته بستنش است این
نفس کدام و چه دل ای جنون تخیل هستی
در آتش است سپندی که گرم جستنش است این
به حیرت آینه بشکن نفس به سرمه گره زن
که نقش عافیتی داری و نشستنش است این
عدم شمار وجودت غبارگیر نمودت
جهان شکنجهٔ وهمست و طور رستنش است این
بلندی مژه سامان کن از مراتب همت
به دامنی که تو داری نظر شکستنش است این
نیافت سعی تأمل ز شور معنی بیدل
جز اینکه نغمهٔ ساز ز خود گسستنش است این
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.