هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، سرشار از مضامین عرفانی و عاشقانه است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های پیچیده، از ضعف و ناتوانی خود در برابر معشوق می‌گوید. او از شرم و حیا، تسلیم در برابر معشوق، و بی‌ثمری تلاش‌هایش سخن می‌گوید. شعر با تأکید بر ناامیدی و اندوه، به دنبال یافتن آرامش و رهایی از رنج‌های عشق است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی سنگین، آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد.

غزل شمارهٔ ۲۵۹۷

از بسکه ضعف طاقت بوسید روی زانو
خط جبین غلط خورد آخر به موی زانو

آبم در‌ین ادبگاه از شرم غفلت شرم
سر بر هوا نشاید تسلیم خوی زانو

کو معبد حضوری‌ کز ما برد رعونت
صد حیف پیرگشتیم در جستجوی زانو

هر جلوه را درین بزم آیینه است منظور
تمثال دل مجو‌بید نادیده روی زانو

شکر قد دوتایم امروز فرض گردید
عمریست می‌کشیدم گردن به سوی زانو

مشق دبیر اسرار چندین نشست دارد
اما نمی‌توان خواند حرف مگوی زانو

چون برگ گل به یادت یک صبح غنچه بودم
شد عمر در جبینم خفته‌ست بوی زانو

زین فکرهای باطل چیزی نمی‌گشاید
گیرم فتاده باشم سر درگلوی زانو

بیحاصلان سرا پا اندوه در کمینند
چیزی نروید از بید جز آرزوی زانو

تغییر وضع تسلیم بر غنچه هم ستم کرد
یارب پی چه راحت‌ گشتم عدوی زانو

بیدل چو موج‌ گوهر در فکر خوبش خشکم
پیشانی‌ام قدح زد اما به‌ جوی زانو
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.