هوش مصنوعی: شاعر از ساقی می‌خواهد که با شراب، جهان و قضا و قدر را دگرگون کند. او از غم و اندوه رهایی می‌جوید و آرزو می‌کند که شراب، او را از محدودیت‌های دنیوی رها کند و به وجد و شادی برساند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

غزل شمارهٔ ۱۹۱۲

بیا ساقی، میِ ما را بِگَردان
بِدان میْ این قَضاها را بِگَردان

قَضا خواهی که از بالا بِگَردد
شَرابِ پاکِ بالا را بِگَردان

زمینی خود کِه باشد با غُبارش؟
زمین و چَرخ و دریا را بِگَردان

نَیَندیشَم دِگَر زین خُورده سودا
بیا دریایِ سودا را بِگَردان

اگر من مَحْرَمِ ساغَر نباشم
مرا لا گیر و اِلّا را بِگَردان

اگر کَژْ رفت این دل‌ها زِ مَستی
دلِ‌ بی‌دست و‌ بی‌پا را بِگَردان

شَرابی دِهْ که اَنْدَر جا نگُنجَم
چو فرمودی مرا، جا را بِگَردان
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.