۲۸۱ بار خوانده شده

بخش ۱۶ - افشای راز عشق و ملامت عوام

باز چو مهر از فلک سر زد
شاه از خواب ناز سر بر زد

دل پر از مهر و لب پر از خنده
از عتاب گذشته شرمنده

پیش درویش همچو گل بشکفت
رفت در خنده و همچو غنچه گفت

پس از این به که ما به هم باشیم
هر دو شاه و گدا به هم باشیم

زان که شاه و گدا به هم گویند
بی گدا نام شاه کم گویند

نام شاه و کدا بع عن گیرند
بی گدا نام شاه کم گیرند

عزت سروران ز درویشی‌ست
فخر پیغمبران ز درویشی‌ست

همه شاهان گدای درویش‌ند
در پناه دعای درویش‌ند

شاه چون لطف کرد بیش از پیش
میل درویش گشت بیش از بیش

چند روزی چو در میان بگذشت
حال درویش زین و آن بکذشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۵ - حال عشق شاه‌زاده با گدا
گوهر بعدی:بخش ۱۷ - خبردار شدن مردم از حال درویش و پیدا شدن رقیب کافرکیش بداندیش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.